443
شده احساس کنید متعلق به جایی که هستید ، نیستید ؟!
گاهی اوقات یه سری عکس ها ، یه سری نقاشی ها فیلم ها باعث میشن حس دلتنگی بهم دست بده . صرفا اون تصاویر مناظر نیستن . میتونه عکس یه اتاق باشه . یه نور باشه .. حس میکنی وارد یه دراما شدی . انگار زندگی که الان داری واقعی نیست . انگار خودت نیستی . بعضی اوقات انقدر این دلتنگی ها زیاد میشن که حس میکنی الاناس اشکت در بیاد . من دلتنگ جایی میشم که تا حالا نبودم . دلتنگ شخصی میشم که تا حالا ندیدم . عجیبه ..
بعضی از کی درام ها باعث دلتنگی عجیبی میشن . انگار که شخصیت اصلی اون داستان خودت باشی . در صورتی که حتی مشابه اون رو هم تجربه نکردی .
یاد بعضی از خواب هام افتادم . گاهی اوقات حس میکنم داخل خواب آینده ام رو میبینم . یه دختر کوچولو تو خوابم بود . دختر من بود . با موهای بلند و یه پیراهن قشنگ . بر عکس من موهاش صاف بود . حس کردم دوستش دارم . حس کردم چقدر تو خوابم خوشحالم . وقتی از خواب بیدار شدم انگار دیگه خودم نبودم ..
یهو یاد یه سکانس از انیمه ی نام تو افتادم . همونجایی که میگفت وقتی از خواب بیدار میشی بی دلیل اشکات سرازیر میشن . حس میکنی چیزی رو فراموش کردی اما نمیدونی چی رو ! بعضی اوقات توی این حس و حالم قرار میگیرم .
گاهی اوقات اطرافم و نگاه میکنم . با خودم فکر میکنم که چقدر واقعی ان . به خاطرات گذشته فکر میکنم . بعضیاش انگار ساخته ی ذهن خودمن ، بعضی های دیگه انگار واقعا اتفاق افتادن . دوست دارم این احساسات رو به تصویر بکشم . دوست دارم ساعت ها دربارش حرف بزنم .
مثل الان ! نوری که تابیده توی اتاق ، سرمای کولر ، صدای کیبورد ، این ساعت نزدیک به غروب ، روز شنبه .. همش داره غمگینم میکنه . همش داره دلتنگ چیزیم میکنه . هرچقدر فکر میکنم به خاطر نمیارم دلتنگ چی ... انگار یه ادمی داره صدام میزنه . انگار منتظرمه ...
حس میکنم باید الان یه جای دیگه باشم . توی خونه ی دیگه . کنار یه ادم یا آدم های دیگه ! انگار که گم شده باشم .
یه فضایی نقش بسته توی سرم . ممکنه اثر همون خواب هایی باشه که انگار از آینده دیدم ؟ یه فضای سیاه و سفیده . انگار دیزاین اون خونه سیاه و سفید باشه . منم که گوشه ای نشستم و لباس سفیدی به تن دارم . انگار که تازه از حموم اومده باشم . موهام فر بعد حمام رو داره . دارم میخندم . انگار راضی ام از جایی که هستم ...این تصویر سازیا از کجا میان ؟ از عالم توهم ؟ :)
مامان میگه فقط افراد هنرمندن که همچین افکار پیچیده و احساساتی دارن . برای همین جز بلاگفا جای دیگه ای ندارم که در مورد این جور چیزا بنویسم .
نمیدونم چرا نمیتونم نوشتن دربارش رو تموم کنم . کاش یکی بود بفهمه چی میگم . کاش حرفام برای خودمم واضح بود ...
این نقاشی رو دقایقی پیش توی یه پیج دیدم . رنگاش ، نورش ، همه چیز این عکس من و دلتنگ میکنه ! حس میکنم الان باید توی این فضا باشم . روبه روی این نقاشی بشینم . با نقاشش حرف بزنم ! نقاشی خاصی نیست اما نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم که بهش نگاه نکنم . کلا پیجش من رو دلتنگ میکنه ...
عجیبه نه ؟