یک سالی میشد که ازش خبری نبود . فکر میکردم باهاش مبارزه کردم و از بین رفته . اما انگار برای من کمین کرده بود تا کمی بیخیال بشم و بعد حمله کنه . خلأ ، خیلی آروم و تدریجی وارد وجودم شد . جوری که به خودم اومدم دیدم دارم مچاله میشم !! روش هایی بود که خلأ درونم رو از بین برد . اما الان که دارم با همون روش ها زندگی میکنم باز موج نوساناتش من رو هدف گرفته . خلأ تنهایی دست به کار نمیشه ، همیشه همراه خودش موجی از غم ، نا امیدی ، استرس و ترس رو هم میاره . یه لشکر قوی که نشون بده خیلی زورش زیاده . کاری میکنه بخش منطقی مغزم بیشتر تلاش کنه و بخش عاطفی اوج بگیره . من حتی دربارش فکر هم نکردم و اون بدون اطلاع قبلی اومد . افکار نا منظم یک نجات دهنده !! خیلی وقته از این طرز تفکرم میگذره ، با خودم میگفتم یکی قراره بیاد و روحت و نجات بده . اما من زیاد منتظرش نموندم چون از صبر کردن خوشم نمیاد . خودم دست به کار شدم و گفتم : بله ! اون شخص خودمم . .. اما خلأ که برگشت تمام معادلاتم و عوض کرد . اگر بخوام دقیق تر توصیفش کنم مثل یه سوراخ بزرگ و یک چاله ی عمیقه درست وسط روح و قلبم . اما من چشمم ترسیده .. اخیرا یک نفر و راه دادم چون به شدت احساس میکردم همه چیز و از دست دادم . اما وسطش پرتش کردم بیرون . ازش بدم اومد . اون یه کنترلگر بود . با زبونش میتونست افکارم و لحظه ای تغییر بده . بعد چند وقت طی یک اتفاقی فهمیدم اصلا آدم مناسبی نبوده ... آره ! خلأ باعث میشه یه خیابون بکشی به سمت وجودت و به هر کس و ناکسی اجازه ی ورود بدی تا بفهمی درمان میشه یا نه . نشد نشد نشد . افکارم به قدری پیچیده یا برام ترسناک میشن که نمیتونم بنویسمشون . نمیتونم چیزی که واقعا توی ذهنم میگذره رو بنویسم . شاید باورپذیر نباشه اما کتاب ها و سریال ها هم میتونن چنان تاثییری بر من بگذارن که بیشتر احساس خفگی کنم . کلمات توان توصیف رو نداره . الان که فکر میکنم خلأ با دیدن یک سریال هم به وجود آدم بر میگرده . یک دیالوگ یک سکانس .. دیالوگ و سکانسی که روی اکثر مخاطبین هیچ تاثییری نذاشته اما روی من .. اخیرا سکانسی دیدم که حتی دیالوگش رو دقیق به خاطر نمیارم . سکانس رابطه ی یک محافظ و محافظت شده ! . میدونین هرچقدر بیشتر افکارم بزرگ تر میشه . روح مریض و دیوانه ام خیلی وقته دنبال همچین شیمی بین خودش و روح دیگه ای میگرده . میخوام محافظ باشم و کسی که حفاظت میشه . حتی الانم نمیدونم چطور رابطه ای اینارو با خلأ بنویسم . رابطه گاهی مستقیم و گاهی غیر مستقیم . گزینه ی دوم بدتره . حمله ی ناگهانی که از اون میاد .

میخوام دست از نوشتن این موضوع بردارم . وگرنه یک طومار چند صفحه ای ازش به وجود میاد ... یک طومار طولانی که شروع و پایانش نتیجه ای نداره . فقط آدم رو گیج تر و سردرگم تر میکنه . خلأ