320
خواهر کوچیک سرما خوردگیش و داد به کل خانواده . هر چقدر گفتیم رعایت کن نکرد آخرش ما هم مریض شدیم . حالا خودش فقط آبریزش بینی داشته ، من گلو درد و سر درد و بدن درد و .. تمام وجودم درد میکنه . از دیشب تا الان نتونستم بخوام . خدایااا سرما خوردگی وحشتناکه . آدم روانی میشه تا حالش خوب بشه . دو سه باری که کرونا گرفتم یه چیزی فراتر از وحشناک بود . احساس خفگی بدترین چیزه . یادمه یک هفته کامل به خاطر سرفه هام خواب نداشتم .
ای خدا کاش زودتر تموم شه من دیگه تحملش و ندارم . همینجوریش اوضاع خونه به هم ریخته اس حالا مریضی ماهم بیاد روش .
کمر و پا و معده و ... مامان بزرگم و دکتر جواب کرده . کلییی مامانم دست تنها دردسر داره میکشه ، البته بیچاره مامانبزرگم انگار کس دیگه ای جز دختر ارشد اش نداره ، اونیدونه پسر و دوتا خاله ها که فقط طلبکار ان !! . امروز هم خونه امون بود که اوضاع و دید و رفت . البته که خودش هم سرما خورده ، چند روز پیش که اومده بود اولین نفر از خواهرم گرفت . مامان و بابامم رفتن دکتر ، قند و چربی که بالا . معده داغون ، روده افتضاح !! یعنی دونفری قشنگ ترکوندن !!
حالا این وسط منم سرماخورده و درب و داغون ، پاشدم شام درست کردم بلکه حواسم پرت بشه . هی به خودم تلقین کردم خوبم چیزیم نیست ، باز الان از صبح خیلی بهترم . دعا کنید تا بیشتر از این نزده به اعصابم خوب بشم -ᄒᴥᄒ-