215
به خاطر اتفاقات اخیر اضطراب اجتماعیم بیشتر شده . دو روزه که به خاطر کار از خونه میرم بیرون قلبم میاد تو دهنم . دستم میلرزه . خوب نمیتونم نفس بکشم و با سرعت زیادی راه میرم تا از مردم دور بمونم .
رفتم معرفی نامه رو دادم ، قرار شد تماس بگیرن .. هرچند که امیدی ندارم کاری جور بشه . با آژانس رفتم که دیر نرسم ، آژانسیه میگفت یکی از خیابونای شهر شلوغ شده همه تجمع کردن . نمیدونم چندبار اما انقدر کیف و چادرم و چنگ گرفتم که مچاله شدن ... با آژانس بانوان رفتم و وقتی گفتم ادم مذهبی نیستم و گاهی اوقات چادر سر نمیکنم و باهاش بیشتر حرف زدم متعجب شد . گفت فکرشم نمیکردم ...
_ دلم میخواد یه بار برای همیشه این مشکل حل بشه ، یه محجبه یا حتی چادری دیدین فکر نکنین یه ادم سوپر مذهبیه : بابا جان من کیپاپر و کی درامر ✨😂 موزیک و رقص بسی زیاد پسندمه .. نمیفهمم چرا تا توی آژانس میشینم راننده آهنگ و کم میکنه :/
اصلا این و بگم ، کجای کاریننن
من فوجوشی اعظمم =)))
_ اره خلاصه ،، این حجم از اضطراب پدرم و یه روزی در میاره . همین الان که دارم اینارو تایپ میکنم همچنان نمیتونم خوب نفس بکشم ( البته که بیشتر این حال به خاطر رفتن به اون دفتر مدیریت کوفتیه .. خودمم نمیدونم چه مرگمه )
_ بیخیال برم قسمت آخر لاو مکانیک و ببینم =))) دیشب تا چهار بیدار بودم اما دیگه نتونستم مقاومت کنم و خوابیدم ، بنابراین قسمت اخر موند ...
_ راستی در چه حالین ؟!