110
از خودم متنفرم .. بعد از دو سال دوباره ارزو میکنم کاش بمیرم . زنده بودنم مزخرف ترین اتفاق ممکنه .
یه شبه همه ی اون حسای گذشته اومد سراغم
دوباره همون استیگما شدم . دوباره و دوباره و دوباره
اینبار تمومه
انقدر زخم میزنه و زخم میخورم تا خفه شم . فکم درد میکنه
شب بدیه
از شبا متنفرم
از زندگیم متنفرم
از همه چی
از همه چی
از همه چی
+ [ یکشنبه نهم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 1:23 ] [ fatemeh ]
|