سلام ، کار موتیف همچنان نیم تمامه ، ساعت هشت کلاس داشتم اما 10 رفتم مدرسه تا شاید  موتیفم و تکمیل کنم و ببرم و خب قبول نشد ، دبیرمون ادم وحشتناکیه بهتره ازش نگم...

امروز اتفاقاتی افتاد که واقعا بچه گانه بود ، اگه بخوام یه خلاصه بگم : بحث و تخریب یک پاچه خوار کلاس و به طور مثال ذکر نام دبیری که براش پاچه خواری میکنه ( قبلا اعتراف کرده که اینکارارو برای نمره میکنه )

ترسیدن اون شخص از من ، اطلاع به دبیری که ناگهان مثال زدم ( که اصلا حرفای من ربطی به اون دبیر نداشت و من علاقه ی زیادی به تدریس ایشون دارم ) 

دفاع دبیر از اون شخص بدون پرسیدن از من و دوستم که دقیقا چه اتفاقی افتاده !

تهدید غیر مستقیم من و دوستم توسط دبیر داخل گروه 

و مایی که نمیدونیم چه کنیم !!!

خوندین ؟ دیدین ؟ همینقدر بچه گانه بی منطق و احمقانه . 

و خب همین مسئله خنده دار و عجیب !حسابی ذهنم و درگیر کرد و داخل کتابخونه تمرکز نداشتم درس بخونم . 

خواستم به دبیر پیام بدم اما بیخیال شدم ، اگر قرار بود حرف های مارو بشنوه سراغمون میومد ... 

البته اگه حضوری دیدمش و اشاره ای به این موضوع کرد همه چیز و میگم ، سال آخر باشی و ذهنیت دبیرت به غلط نسبت بهت عوض بشه . همینجوریش تحت فشاریم حالا یک فشار دیگه از سمت دبیر تخصصی در انتظارمونه . 

انقدر ذهنم آشفته بود که همین موضوع بیشتر به آشفتگیم دامن زد و از وقتی که برگشتم خونه و هزاران کار سرم ریخته ،، و منی که تمرکز ندارم انجامشون بدم . 

واقعا از لحاظ روانی داغونم و چیز های کوچیک برام این مشکل و پر رنگ تر میکنن .

فک دردم همچنان با منه و خون چشمم با قطره خیلی بهتر شده .

نیاز دارم یک مدت طولانی رها بشم ، با مشاور کنکور هم صحبت کردم و 7 ماه آینده مطمعنن چیزی از من باقی نمیمونه . 

اما لبخند میزنم و میگم من خوبم و عالیم ! هرچقدر به مشکلاتم اضافه بشه لبخند پرنگ تر و بلندتر داد میزنم عالیم ! شاید با گول زدن خودم بتونم انرژی مثبت جذب کنم !

پس من با تمام این اتفاقات خوبم ، عالیم و عالی هم میمونم ..اما

فقططط میخوام که تموم شه 

تموم .

مثل همین ، نقطه سر خط .