423 منِ دلزده
امشب برای بار نمیدونم چند هزارم شامم رو با بغض خوردم . لقمه های بزرگ بزرگ رو به زور داخل دهنم میچپوندم تا مبادا گریه کنم . لیوان آب رو بالا میکشیدم و حاضر بودم تا مرز خفگی برم اما گریه نکنم .
مامان دلزده اس ، اگر من هزاران بار با بغض غذا خوردم شاید اون به میلیون بار ها رسیده باشه .
هر بار که با بغض غذام و قورت میدم ، موجی از خاطرات تلخ داخل مغزم قطار میشن .. با خودم فکر میکنم چی شد که همش مورد تمسخر قرار گرفتم ؟ چیشد که تبدیل به آدم وحشی صفتی شدم ؟ بعد یادم میفته که وقتی از بچگی مورد تمسخر واقع بشی ، بین آدم های دیگه هم نمیتونی دووم بیاری . من تک به تک روز هایی که مسخره شدم رو به یاد دارم . مثلا وقتی که چهار پنج سال بیشتر نداشتم به خاطر موی فرم مورد تمسخر واقع شدم . بعداز اون از مهدکودک تا مدرسه ، هرکس که موهام و مسخره میکرد جز به گریه افتادن و بیشتر مورد تمسخر قرار گرفتن ، اتفاق دیگه ای نمی افتاد .. چند بار به خاطر وزن زیادی که توی کودکی و اوایل نوجوانی داشتم مسخره شدم . چندباری هم به خاطر نداشتن زندگی لوکسی که هم کلاسیام داشتن . توی اون مدت ( کودکی تا اوایل نوجوانی ) هیچوقت نتونستم از خودم دفاع کنم ، چون کسی و تو خونه داشتم که خودم ، خواهرم ، خانواده ی مادرم و الخصوص خود مادرم رو به تمسخر و تیکه میگرفت . حتی چندین برابر ادم هایی که تو جامعه با اون ها برخورد میکردیم . مثل زمانی که به مادرم گفته بود که مثل موش خانگی میمونه و دشمن اونه !! یا زمانی که جلوی بقیه غذا و هیکل و لباس اون رو به تمسخر میگرفت . مادر بی سیاست من همیشه با کوچک ترین گافی مورد هجمه های تمسخر آمیز پدرم قرار گرفته .. البته اگر تمام عمرش رو حرف نمیزد و به هیچ عنوان تکلم نمیکرد ، پدرم توانایی این و داشت که نگاهاش رو به سخره بگیره . و اگر مادرم تمام مدت چشم میبست و تکلمی نمیکرد ، توانایی این و داشت که اجزای صورت رو تا نوع پوشش و علایق و سلایق و .. به سخره بگیره ... مادرم ، یا بهتره بگم من و مادرم همیشه مورد هدف تمسخر های اون قرار میگرفتیم ...
میخوام بگم اگر عدالتی هست ، پس کی جواب این انسان ها داده میشه ؟ مادرم کتک خوردن های مادرش رو در کودکی دیده و حالا در حال نابودی روحی روانی توسط همسرشه . پس کی زمانی میرسه که این زن به آرامش برسه ؟ پس کی انسان ها جواب رفتار هاشون رومیبینن ؟ پس کی دیکتاتور ها و انسان هایی که ظلم میکنن و دل میشکنن ، چه در خانواده چه در دنیا ، کارما پس میدن ؟
من از خوردن ناهار و شام هایی که پیش غذا و پس غذای اون بغض های فروخورده و خشمگینه بیزارم ...