322
امروز اولین روز دانشگاه بود . درست و حسابی اطلاع رسانی نکردن ، صبح که پا شدم محض احتیاط تماس گرفتم واحد آموزش ، گفتن کلاسا برگزار میشه . منم با نیم ساعت تاخییر رسیدم . چهار نفر بودیم از پانزده نفر !! دو نفر از ورودی مهر دو نفرمونم ورودی بهمن . از همون استاد فاز برداشت و برامون وویس سیاسی گذاشت و ، گفت درس نمیدم چون تعداد کمه کسی نیست . زود مرخصمون کرد . این کلاس در اصل از ساعت 11 تا 15 . یه کلاسم از ساعت هشت تا یازده که کلا برگزار نشد . فردا هم بعد از ظهر کلاس دارم . دو تا از بچه های ورودی مهر و هم میشناختم . یکی از هنرستان یکی از راهنمایی . در کل روز بدی نبود .. گفتم بیخیال چرت و پرتای سیاسی که استاد گفت برام مهم نیست . من دو سال باید توی این دانشگاه دووم بیارم و با یه نمره خوب فارغ التحصیل بشم که بتونم از این شهر کوفتی برم .
بعد از دانشگاه به مسیر خیلی طولانی تا یه گل فروشی رفتم ، امروز تولد مادرمه ، تصمیم گرفتم براش یه دست گل بخرم . خیلییی چیدمان دست گلش خوشگل شد . تنها کاری بود که از دستم بر میومد . سالهای قبل یه دست گل خلوت میخریدم اما خداروشکر امسال از لحاظ مالی اوضاعم بهتر بود براش یه دست گل پر سفارش دادم . خداروشکر خوشحال شد .
بعد از ظهرم با زن عمو بعد از دو هفته میریم تمرین رانندگی . من یه چند روز دیگه آزمون تئوری دارم هیچی هم بارم نیست ، اصلا عالی !! از امشب دیگه میخونم .